غرقگی و طول عمر

چرا شادی و آرامش منجر به جوانی و طول عمر میشود؟
اگر از هر کسی در مورد تاریخ تولدش سوال کنیم یا بخواهیم صفحه اول شناسنامه اش را ببینیم به نحوی از پاسخ دادن به ما طفره میرود (مخصوصا بانوان!)و به دنبال این است که آن را از ما مخفی نگه دارد.
حقیقت داستان این است که آدمی از پیر شدن ونزدیک شدن به پایان حیات واهمه دارد و خواهان جاودانگی و زندگی طولانی همراه با شادی،آرامش،و جوانی است.فرقی ندارد به چه کاری مشغول هستید،چه درآمدی دارید و چه اهداف بلند مدتی را در زندگیتان دنبال میکنید.آنچه مسلم است این است که همه انسانهای روی کره زمین با وجود فرهنگ ها، آیین ها و نژادهای مختلف یک خواسته مشترک و یکسان دارند،آن خواسته مشترک که تمامی کتابهای انگیزشی و نویسندگان بزرگ دنیا رسالت تحقق آن را برای انسانها بر عهده دارند داشتن یک زندگی آرام و همراه با شادی و رضایت است.شادی و آرامش تعریف مشخصی ندارد بلکه ممکن است کسی که در یک خانه ویلایی دوبلکس و بسیار مجلل و شیک زندگی میکند به اندازه کسی که در یک زیر زمین محقر ۴۰ متری زندگی میکند؛آنقدرها هم راضی و شاد نباشد! یا شاید کسی که تنها وسیله نقلیه اش یک موتور زواردررفته ی قدیمی باشد،هیجان بیشتری را نسبت به کسی که صاحب یک اتومبیل بوگاتی مدل روز باشد تجربه میکند.این یک شعار نیست،چون شادی و آرامش به دیدگاه و سبک زندگی هر شخص برمیگردد.قطعا همه ما به دنبال نسخه ای هستیم که دیگران را به آرامش رسانده؛نسخه ای که سبک زندگی ما را در عین سادگی برایمان دلچسب و گوارا میسازد و چندان دور از ذهن نیست که بگوییم این نسخه کمیاب:دغدغه و آرزوی چند هزار ساله ی بشر است،دغدغه ای که از روز اول آفرینش با خوردن میوه ممنوعه او را به دنبال آنچه که نداشت،کشانده است.
ارسطو ۲۵۰۰ سال پیش نتیجه گرفت که انسانها بیش از هر چیزی به دنبال شادی هستند.سلامتی،زیبایی،جوانی،پول،شهرت یا قدرت فقط به این دلیل ارزشمند هستند که فکر میکنیم ما را شادمان میکنند،از زمان ارسطو چیزهای زیادی تغییر کرده است،اما ما شادی را بهتر از ارسطو درک نکرده ایم…
چه زمانی افراد بیشترین شادی را احساس میکنند؟
شاد بودن اتفاقی نیست،چیزی نیست که با پول آن را بتوان خرید یا با قدرت و زور آن را اعمال کرد،شادی نتیجه شانس خوب نیست،یعنی به رخدادهای بیرونی وابسته نیست،بلکه بیشتر انعکاس برگرفته از عقل،عمل و احساس ما نسبت به رویدادهای بیرونی است.در واقع شادی موقعیتی است که هر کس باید به طور فردی برای آن آماده شود،آن را افزایش دهد و حفظ و حراست نماید.
چگونه زنان میتوانند،شادی را پیدا کنند؟
زنانی که یاد میگیرند چگونه دریافتهای درونی شان را کنترل کنند،میتوانند،کیفیت زندگی شان را بهبود ببخشند.با در گیر شدن کامل،با جزئیات زندگی،چه خوب و چه بد میتوانند شادی را پیدا کنند،نه با جستجوی مستقیم آن!بررسی ها به دنبال این بوده است که افراد در چه زمانهایی بیشتر از همیشه از خودشان خشنود و راضی هستند؟این زمانها شامل اوقاتی است که درعلم امروز به آن زمانهای غرقگی میگوییم.حالتی که در آن افراد آنقدر درگیر یک فعالیت هستند که هیچ چیز دیگری برایشان اهمیت ندارد،تجربه این زمان به خودی خود آنقدر خشنود کننده است که مردم حتی در ازای پرداخت بهایی سنگین نیز آن را صرفا به خاطر انجام دادنش،انجام میدهند!و بهترین لحظات ما زمانهایی هستند که ما داوطلبانه به طور ذهنی یا فیزیکی در تلاش برای رسیدن به چیزی نه چندان آسان و البته ارزشمند هستیم.
حال سوال مهم این است که واژه غرقگی به چه معناست؟
اصطلاح غرقگی را نخستین بار میهالی چیک سنت میهایی که یکی از دانشمندان علم روانشناسی مثبت گرا در دهه هفتاد میلادی بود ابداع کرد،این اصطلاح بعد از او توسط افراد زیادی از جمله مارتین سلیگمن ترویج شد و میتوان گفت امروزه یکی از چند واژگان مهم در روانشناسی است .سلیگمن در کتاب شکوفایی خود غرقگی را به عنوان یکی از پنج ستون اصلی روان شناسی مثبت گرا مطرح می کند و چیک سنت میهای آن را به عنوان یک حالت ذهنی تعریف میکند که درآن چنان در یک حالت فیزیکی یا فکری غرق میشویم که گذر زمان را حس نمیکنیم، گویا جذب و محو زمان میشویم(درواقع این رسالت وهدف آفرینشی هر انسان است که باید با تلاش به آن سرمنزل مقصود وهدف اختصاصی-آرمانی یاهمان بهشت موعود ،دست یابد)؛فقط بعد از اینکه به حالت عادی برگردیم متوجه میشویم که کاملا درآن لحظه غرق شده بودیم.بدین معنا غرقگی حالتی از لذت،شادی و تمرکز زیاد را توصیف میکند که تمام نگرانیهای دیگر و البته خود زمان را در حالت تعلق نگه میدارد و این وضعیت چیزی نیست که ما وقتی در آن قرار داریم متوجه شویم؛چون فکر و احساس،اغلب در چنین حالتی غایب هستند.بعد از اینکه آن مقطع گذشت تازه میفهمیم که چقدر لحظات جالب،زیبا،شاد و شگفت انگیزی بودند!چه حس خاصی بود!سلیگمن از این نظر غرقگی( flow ) را در مقابل لذت pleasure) ) قرار میدهد و میگوید:لذت را در هر لحظه و همین حالا تجربه میکنید،اما در مورد غرقگی وقتی از آن حالت غرق شدن عبور کردید و فاصله گرفتید با تفکر به لحظاتی که گذشته درک خواهد شد.

چگونه غرقگی موجب شادی،جوانی و جذابیت میشود؟
غرق شدن در یک فعالیت میتواند شما را شاد و جوان نگه دارد.حتما شما هم بارها تجربه کرده اید که ساعتها غرق انجام کاری بودید و گذر زمان را اصلا احساس نکردید.حقیقت این است که اگر خود را درگیر فعالیتی کنید که از انجام آن لذت میبرید؛عمرتان افزایش خواهد یافت و به شادی خواهید رسید.به طور علمی ثابت شده است که عشق و علاقه به یک نوع فعالیت خاص باعث تولید مکرر سلولهای عصبی و همچنین ارتباطات زیاد نورونی در مغز میشود و همین فعل و انفعالات رمز موفقیت،آرامش،شادی،خستگی ناپذیری و طول عمر میگردد.همه افراد صرف نظر از تفاوتهای فرهنگی،تجربه های غرقگی را به شیوه های یکسان توصیف میکنند که این تجربه مختص ثروتمندان،دانشمندان،نخبگان صنعتی یا قشر خاصی نیست؛احساس ما درباره خودمان و خشنودی به طور مستقیم به این بستگی دارد که ذهن ما چگونه تجربیات روزمره را تفسیر میکند؛هماهنگی درونی ما،شاد بودن ما را تعیین میکند،نه کنترلی که قادریم بر نیروهای طبیعت اعمال کنیم،تسلط یافتن بر محیط خارجی ذره ای به احساس خوب و شاد بودن ما نمی افزاید،پس باید یاد بگیریم که فقط بر خودآگاهی،تسلط پیدا کنیم و برای این موضوع باید دارای حالت غرقگی شویم.
پس غرقگی یا غرق یک کار شدن از سر نشاط و علاقه زیاد به یک موضوع یا فعالیت خاص به وجود می آید و کسانی که در کاری با تمرکز و لذت زیاد مشغول هستند متوجه گذر زمان نمیشوند،انگار تمام نگرانی ها و حتی خود زمان را در حالت تعلیق نگه داشته اند و این همان راز طول عمر و جوانی است.
چرا کارهای بی هدف و سرخوشی های آنی؛ غرقگی محسوب نمیشوند؟
چه وقت زمان برای شما متوقف می شود؟چه وقت خود را دقیقا در حال انجام کاری می یابید که خواهان آن هستید ونمی خواهید هیچ وقت پایان یابد؟این کارنقاشی کردن است یا عشق ورزی ویا بازی والیبال،صحبت کردن برای یک گروه،صخره نوردی،نویسندگی،کشاورزی،گوش دادن به موسیقی،کار با تجهیزات صنعتی و توجه همدلانه به مشکلات شخصی دیگری! بعضی این حالتها را سرخوشیها مینامند،اما روانشناسان به دلیل تاکید بر مولفه احساس خشنودی از آن اجتناب میکنند واینها را در مقابل لذتهای آنی قرار میدهند که همان ارضای نیازهای بیولوژیکی هستند.شرکت در گفتگویی که به بیان ایده هایی منجر میشود که تاکنون از داشتن آنها بی اطلاع بودیم،لذت بخش است،همانند خواندن کتابی که جوانب تازه ای از موضوعی را نمایان میسازد،به سرانجام رساندن یک معامله ی پر کش و قوس ویا هر کاری که به خوبی انجام میشود همگی لذت بخش هستند.هرچند ممکن است هیچکدام از این تجارب در آن زمان لذتبخش تلقی نشوند،اما بعدا وقتی که در مورد آنها فکر میکنیم میگوییم چقدر لذتبخش بودند و آرزو میکنیم دوباره تکرار شوند.بنابراین منظور از حالت نشاط و لذت،لذتهای لحظه ای و زودگذر مانند پرخوری یا مصرف مواد مخدر یا سرگرم شدن با رسانه های اجتماعی نیست،تجاربی که شما را در حالت غرقگی و گذر زمان قرار دهد باید اولویت بالاتری از این خوشیهای گذرا داشته باشد.این کارها عموما به دنبال حس ملالت و افسردگی انجام میشود و طبیعتا لذتی هم که به دنبال دارند بسیار زودگذر و سطحی است،اما بودن در حالت غرقگی و داشتن تمرکز کامل در انجام فعالیتها، شما را با سرخوشی و نشاطی همراه خواهند ساخت که تا مدتها در وجودتان باقی میمانند.وقتی که ما در لذتهای سطحی درگیر میشویم ، شاید در حال مصرف کردن هستیم:بوی یک عطرخاص،طعم قهوه تلخ و مانند آنها،اما آنها چیزی را برای آینده در بر ندارند،آنها سرمایه گذاری نیستند و از نظر علم روانشناختی چیزی از آنها اندوخته نمیشود،همانطور که در قرآن کریم از برکات ناشی ازاعمال صالح، باقیات الصالحات ،سنتهای پایدار وحسنه های جاری در مقایسه با شادی ومنفعت ناشی ازمسایل تفریحی و سرگرمی در دنیا به خیر کثیر یاد میکند.در این قیاس شادی و لذت ناشی از رسیدن به اشباع بیولوژیکی است،در حالی که خشنودی ، رضایت و غرقگی ،علامت رسیدن به رشد روانشناختی و کمال انسانی میباشد.هنرمندان، طراحان، پزشکان، نویسندگان، زارعان، فروشندگان وخلاصه هرفردی که یک فعالیت مشخص را با اوج علاقه ، تمرکز کامل و درگیری ذهنی انجام می دهد می توانند حالت غرق زمان شدن را تجربه و احساس کننند.غرقگی در مورد برخی از افراد یک حس مکرر است اما در مورد عده ای دیگر هیچگاه اتفاق نیفتاده یا به ندرت تجربه شده است.
چگونه میتوان یک حالت غرقگی را ایجاد کرد؟
وقتی قصد دارید یک حالت غرقگی را تجربه کنید،میزان دشواری آن را بسنجید،اگر کاری را انتخاب کنید که زیادی ساده باشد،دلزده خواهید شد و تمرکزتان را از دست خواهید داد.از سوی دیگر اگر فعالیت انتخابی تان زیادی سخت باشد با دشواری مواجه خواهید شد،دچار استرس و فرسایش سلولهای مغزی شده و در نهایت تسلیم میشوید،بنابراین از سطوح پایه شروع کنید،یعنی از همان جایی که حضور دارید،حرکت کنید(مثلا تصمیم به یادگیری یک حرفه ی ورزشی یا زبان جدید یا تکنیکها و مهارتهای هنری مخصوص دارید) که به طور ملایم شما را به چالش بکشد؛ باعث درگیری ذهن و بالطبع رشد و شادی شما شود. برای مثال وقتی از مهارتی نظیر برنامه نویسی که هم اکنون دارید خسته شده اید،مرزهای دانش خود را با یادگیری یک زبان برنامه نویسی جدید فراتر ببرید؛پس اگر به یک روش جدید و هیجان انگیز،با علایق خود درگیر شوید میتوانید دوباره غرقگی و بالطبع شادی،آرامش،حس جوانی و طول عمر را کاملا درک کنید.
از کجا بفهمیم که در کاری غرق شده ایم!
اکثر افراد در کار یا موضوعی چنان درگیر میشوند که وقتی اطرافیان،به آنها مینگرند فکر میکنند،چقدر عاشق کارشان هستند!چقدر از آن موضوع لذت میبرند!در واقع آنها نه به لذت آنی دست پیدا میکنند و نه به لذت پایدار می اندیشند؛ اینها دچار عادت شده اند.
پدیده عادت و اعتیاد به کار در سطح جامعه رواج بسیاری دارد و بسان پیله بر خود تنیدن کرم ابریشم است و لزوما باعث شادی و نشاط نمیشود.ما عادت داریم دور خود را شلوغ کنیم،یا به کاری صرفا مشغولیت(ذهنی،زبانی،بدنی) داشته باشیم.ما در همه امور دچار خود مشغولی،خود گرفتاری،انباشتگی های ذهنی وتکرار یک کار بی هدف شده ایم!
پس نشانه تشخیص کار از سر عادت و تکرار و لذت کار سطحی و فصلی از لذت ناشی از غرقگی در چیست؟جواب این سوال در یک نکته ی کلیدی نهفته است؛ ما برای چه کاری حاضریم تا سرحد مرگ ادامه دهیم؟! برای چه موضوعی اشتیاق سوزان نشان میدهیم؟!
زندانیان اعدامی،بیماران صعب العلاج و…. حاضرند برای چه امر مهمی،موقتا رهایی پیدا کرده وآن را به اتمام برسانند؟ آن فعالیت دارای چه حد از اهمیت و ارزش بالایی است که دغدغه ی روزهای آخر هر انسانی میشود: آنجا محل غرقگی است.
برای مثال میتوان از لانس آرمسترانگ اسطوره دوچرخه سواری جهان نام برد؛او که با وجود سرطان پیشرفته از ناحیه ی پزشکان شیمی درمانش،جواب شده بود وامید به بهبودی اش نزدیک به صفر شده بود،چنان در تمرینات خود (روزانه به طور منظم ۱۶ تا ۱۷ ساعت!) دارای مراحل بالای غرقگی شد که نه تنها با شکست بیماری سرطان از جا برخاست بلکه به قهرمانی های متعدد دست یافت.آرمسترانگ در این باره میگوید:اگر هنوز چیزی پیدا نکرده اید که برایش حاضر به مرگ باشید،استحقاق زندگی کردن را ندارید! در حقیقت بعضی ها فقط زنده هستند،ولی زندگی نمیکنند.زندگی در پس کارهای هدفمند،عالمانه و از سر شادی و غرقگی است.پس ما فقط زنده مانده ایم که کار کنیم؟یا فعالیتهای ما برای اصل زندگی کردن است!
پس به دنبال شغل، یا رشته تحصیلی مورد علاقه خود باشید!
خوشبختی و شغل در جامعه ما،به طرز جدا نشدنی به هم گره خورده اند.با کار کردن روابط اجتماعی را حفظ و احساس با ارزش بودن میکنیم.احساس رشد و ارتقایی که از کار کردن میگیریم،منبعی بی نهایت از اعتماد به نفس،شادی و آرامش است.اگر از انجام کاری از ده سالگیتان تاکنون لذت برده اید،آن کار همان چیزی است که حقیقتا از انجام آن لذت میبرید….
به هر حال میشود چنین خلاصه کرد که اولا اگر در بعضی موضوعات ویا فعالیت هایمان دارای غرقگی هستیم دلیل بر این نیست که در همه امورات دیگرمان نیز چنین حالتی رخ دهد.ثانیا بدن ما (حواس پنجگانه،جسم و فیزیک ما،حرکات ما و حتی رابطه جنسی ما) ،علم و خرد ما، یادگیری ما، شغل، دوستیها،ارتباطات خانوادگی و اجتماعی ما و تنهایی ما؛چگونه با تجربه غرقگی میتواند خشنودی و معنای کاملی از زندگی ما را به ما هدیه دهد.غرقگی یک جریان (جذب) مداوم است و قله ای برای صعود ندارد.غرقگی باید موجب غنی تر کردن، مشتاقانه تر کردن، معنادارتر کردن و هدفمند کردن زندگی شود.غرقگی توانایی ای است که میتوان آن را ایجاد کرد،پرورش داد و به کمال رساند.غرقگی به ما احساس قوی بودن، عزت نفس داشتن، فعال بودن، خلاق بودن، متمرکز بودن و با انگیزه بودن میدهد.
نویسندگان: لیلا صفری و سعید کریمی
مطالب زیر را حتما بخوانید
-
چرا ذهن فعال و استرس پایین شاه کلید جوانی و زیبایی است؟
4.29k بازدید
-
چگونه غرق شدن در یک کار به جوانی و شادی ما کمک می کند؟
318 بازدید
-
زندگی شادمانه و تداوم در آن، رمز طول عمر
249 بازدید
-
چرا شادی و آرامش منجر به جوانی و طول عمر می شود؟
284 بازدید
-
چطور داشتن هدف بلند مدت،ما را به جوانی و جذابیت می رساند؟
273 بازدید
دیدگاهتان را بنویسید